عدالت اغلب با مساوی بودن اشتباه گرفته می شود. در ارزیابی اینکه سیاست های توزیعی همچون سیاست های مسکن عادلانه اند. ( مثل سیاست اجازه به شرط تملیک ) یا غیره ، اغلب به توزیع سود و زیان تکیه می شود . محققان بر این عقیده اند که سیاست های عدالت جویانه ی مسکن باید حق انتخاب مشتریان و قابلیت تحرک در بازار مسکن را افزایش دهند و از سیاست هایی که به گروه خاصی از جمعیت نفع می رسانند و همزمان به فرصت های بقیه ی اقشار برای تهیه ی مسکن مناسب لطمه وارد میسازند ، به شدت اجتناب کنند .
در این زمینه مسئله جداگزینی اجتماعی اهمیت خاصی دارد. برنامه ی توسعه ی مسکن باید به گونه ای باشد که یک سکونتگاه متعلق به همه ی قوم باشد و از جدایی گزینی اقشار جامعه که به بروز ناهنجاری های اجتماعی منجر می شود، جلوگیری شود. (محمودی، ۱۳۸۸: ۱۰-۱۱)
مطالعات صورت گرفته نشان دهنده آن است که پایداری اجتماعی در شکلگیری خانهها، مجتمعهای زیستی و محدودههای مسکونی، از اهمیت به سزایی برخوردار است. بر اساس مطالب گفته شده لزوم در نظر داشتن ارتباط بعد اجتماعی پایداری با سایر ابعاد، توجه به وزن و مقیاس جنبههای پایداری اجتماعی و درنظر داشتن شرایط و محدودیتهای خاص هر محیط در تعریف پایداری اجتماعی باید مد نظر قرار گیرد. پایداری اجتماعی کیفیتی است که متوجه نحوه ارتباط افراد بر اساس ارزشهای فرهنگی-اجتماعی جوامع است و توسط محقق شدن اصول برابری اجتماعی، رفاه انسان و برطرف شدن نیازهای مادی و معنوی او، در سایه توجه به امکانات زیستمحیطی و شرایط اقتصادی-اجتماعی هر جامعهای، برآورده میشود. این چنین است که پایداری اجتماع محلی، را مبنایی برای ارتقای مشارکت معنادار شهروندان در فعالیتهای مربوط به مجتمع مسکونی و سایر فعالیتهای داوطلبانه مربوط به محل زندگی ایشان دانستهاند.
پایداری اجتماعی به معنای حفظ و بهبود بخشی سرمایه اجتماعی، یعنی شکل دهی جوامعی همگن و یکپارچه با منافع متقابل، دارای ارتباط و تعامل میان گروه های مردمی، جامعه ای دارای احساس ترحم، صبوری، قابلیت انعطاف و تابع عشق و وفاداری که گاه با سرمایه اخلاقی نیز همراه می شود. سرمایه اجتماعی به حقوق برابر انسان ها و مذهبی و فرهنگی و همچنین حفظ ارزش هایی که چنین شرایطی را در جوامع انسانی می پرورانند، اطلاق می شود (Goodland, 2003: 5 ).
مفهوم پایداری اجتماعی عمدتاًً با ابعاد کیفی همگام است و با مفاهیمی چون « زندگی انسانی » و « احساس رفاه » مورد ارزیابی قرار می گیر د. پایداری اجتماعی به معنای حفظ و بهبودبخشی سرمایه اجتماعی، یعنی شکل دهی جوامعی همگن و یکپارچه با منافع متقابل، دارای ارتباط و تعامل میان گروه های مردمی، جامعه ای دارای احساس ترحم، صبوری، قابلیت انعطاف و تابع عشق و وفاداری که گاه با سرمایه اخلاقی نیز همراه می شود. سرمایه اجتماعی به حقوق برابر انسا ن ها و مذاهب و فرهنگ ها و همچنین حفظ ارزش هایی که چنین شرایطی را در جوامع انسانی می پرورانند، اطلاق می شود (Goodland, 2003, 1- 6).
متغیرهای کالبدی که اثرات آن ها در این رابطه مورد پرسش واقع شده اند، به شرح زیر است:
-
- کمیت و کیفیت فضاهای داخلی شامل فضاهای اصلی و فضاهای سرویس دهنده در پایداری؛
-
- کمیت و کیفیت فضاهای مشاع خارج از ساختمان )فضای سبز، فضای بازی و …( در میزان پایداری مجتمع؛
-
- کمیت و کیفیت فضاهای مشاع داخلی )پارکینگ، انباری، تأسیسات و…( در پایداری؛
-
- هویت کالبدی و هیبت بیرونی مجتمع )نما و عناصر خارجی( در میزان پایداری؛
-
- کیفیت و وسعت فضاهای ورودی )پیش ورودی، سردر، لابی و … ( در پایداری؛
-
- کمیت و کیفیت دسترسی های سواره و پیاده مرتبط با مجتمع مسکونی در پایداری؛
-
- کمیت پدیده های فیزیکی مانند انتقال اصوات مزاحم، نور، تهویه، دید و منظر در پایداری؛
-
- میزان انعطاف پذیری و قابلیت تغییر فضاها در پایداری مجتمع مسکونی؛
-
- میزان امنیت وابسته به سرایدار و یا مستقل از سرایدار در پایداری؛
-
- کمیت روابط اجتماعی و تعاملات همسایگان در میزان پایداری.
۳-۱-۴- طراحی کالبدی و معیارهای سنجش پایداری در محله مسکونی
طراحی کالبدی میتواند زمینه بروز فعالیتهای در مقیاس محله را تقویت نماید. فضای کالبدی محلههایی که زمینه بروز فعالیتهایی را ندارد، نسبت به این فعالیتها خنثی یا بازدارندهاند. فضای کالبدی محله، با افزایش فرصتها و موقعیتهای تعامل اجتماعی، میتواند نسبت به ایجاد تعامل اجتماعی تشویق کننده باشد. اگرچه زیر تقسیمات فضاهای محله قابل تفکیک نیستند، میتوانند به گونهای طراحی شوند که ضمن تأمین فعالیتها، نمادی از هویت محله باشند. محدوده تعریف شده قوی و همگونی اجتماعی مهمترین متغیرهای معرف هویت هستند. تفاوتهای اجتماعی و سنت سکونت در هر اجتماع محلی، در چگونگی بیان هویت کالبدی موثر است.
دستاورد اجتماعی انسجام ساختار فضایی محله، انسجام اجتماعی و امنیت و نیز جلوگیری از رفتارهای ناهنجار و آنومیک در هریک از محلات میباشد. بدین ترتیب، ساختار فضایی محلات حداقل با مشخص بودن محدودههای آن و نیز برخورداری از یک مرکز شکل مییابد. ساختار فضایی مشخص به افزایش احساس تعلق میانجامد و زمینه مناسبی برای کنترل و نظارت اجتماعی به وجود میآورد (صالحی، ۱۳۸۷ : ۶۵) .