منابع تحقیق درباره جهان اسلام، شرکت در انتخابات

و دولتی شدید از عوامل وقوع انقلاب در مصر بوده است. در مصر چهل درصد از جمعیت با درآمد روزانه کمتر از دو دولار روزگار میگذرانند.
اما در میان عوامل مؤثر بر شکلگیری این تحولات در مصر، آنچه مهمتر از همه میباشد، بحث اسلامگرایی میباشد. مصر اولین کشور اسلامی بود که با جهان غرب مواجه شد و نسبت به رواج اندیشه غربی واکنش نشان داد بهطوریکه اسلام سیاسی با پیشگامی سید جمالالدین اسدآبادی، عبده و حسن البنا و غیره، از حرکتهای ریشه دار مصر و کل جهان اسلام محسوب میشود و با وجود سرکوب شدید در طی سالیان، توانسته پویایی خود را حفظ کند و در حوادث اخیر هر چند اندکی دیر اما قدرتمند وارد صحنه شده و تاثیرات پایداری را بر فرایند حوادث گذاشته است. اسلام سیاسی در مصر آنچنان ریشهدار بود که کشورهای غربی ترس داشتند که با برگزاری انتخابات آزاد اسلامگراها قدرت را دردست گیرند. کما اینکه همچنین هم شد. اهمیت مسائل مربوط به اسلام و اسلامخواهی در قیام اخیر مصر را میتوان از لابهلای یک نظرسنجی که از سوی موسسه آمریکایی “پیو” در دسامبر 2010 (آذر ماه 1389) در میان شهروندان 7 کشور اسلامی ترکیه، پاکستان، نیجریه، اردن، لبنان، مصر و اندونزی به عمل آمده است، مشاهده کرد. براساس نتایج این نظر سنجی،49 درصد از مردم مصر از حماس به مثابه یک گروه اسلامی حمایت کردهاند، تنها 19 درصد از مردم اعلام کردهاند که به بنلادن اعتماد دارند، 59 درصد مردم مصر در بین مدرنیته و اسلامگرایی، اسلامگرایی را برگزیدهاند، 54 درصد مردم از تفکیک جنسیتی بین مردان و زنان در محیطهای کار حمایت کردهاند، 95درصد مردم از ایفای نقش اسلام در سیاست حمایت کردهاند، بیش از 80 درصد مردم موافق اجرای حدود و مجازاتهای اسلامی هستند. (پژوهشهای منطقهای، 1389: 161و 159)
موسسه پیو نظرسنجیای را پیرامون اولویت هویت بین ملیت و دین ، در چند کشور غربی و همچنین کشورهای خاورمیانه و رژیم صهیونیستی انجام داده است. در این نظرسنجی اکثر کشورهای غربی که دارای ساختار سیاسی اجتماعی سکولار میباشند، اولویت را به ملیتشان دادند، اما پاسخ همین سوال در بین مردم خاورمیانه اولویت را به اسلام داده است. بنابراین برخلاف کشورهای غربی، آن چه به هویت کشورهای مسلمان خاورمیانه در درجه نخست قوام میبخشد، دین است و نه ملیت. جالب آن که در رژیم صهیونیستی نیز اولویت به دین یهود داده شده است و نه ملیت اسرائیلی. از اینجا علاوه بر این که نقش مسائل هویتی و معنایی در بررسی مسائل خاورمیانه روشن میگردد، این نکته مستفاد میشود که اسلام، در قوام هویت جمعی جوامع اسلامی سهم بیشتر را نسبت به ملیت به خود اختصاص میدهد. همچنین، طبق نظرسنجی که همین موسسه در مورد میزان مقبولیت نقش اسلام در سیاست انجام داده است، 85 % از شرکت کنندگان مصری در نظر سنجی موافق این بودند که اسلام در سیاست نقش داشته باشد، و تنها 2 % با این موضوع مخالفت کردند. در بین افرادی که موافق نقش اسلام در سیاست بودند، 95 % خواهان نقش زیاد برای اسلام در سیاست بودند. بنابراین شاهد این تلقی در بین مصریان میباشیم که هویت اسلامی و مبانی آن بایستی همانطور که در فرآیند عملکردهای اجتماعی تاثیر دارند بر تصمیم سازی نیز موثر باشد. لذا در صورت برقراری دموکراسی در این کشور هویت اجتماعی دولت مصر پیش از هویت جمعی اسلامی آن تاثیر خواهد پذیرفت. (Byman, 2011: 126)
با توجه به این نظرسنجیها میتوان مدعی شد که مردم مصر به اسلام و نقش آن در سیاست اعتقاد دارند و حرکت اخیر در این کشور را نیز میتوان در راستای تلاش برای نیل به این خواسته تفسیر کرد.
5 ـ 9: بررسی دیدگاههای اخوانالمسلمین و نقش آنها در تحولات مصر
جنبش “اخوانالمسلمین” یکی از مهمترین جنبشهای اسلامی محسوب میشود که تاثیر شگرفی بر مصر و کشورهای اسلامی دیگر گذاشته است. نهضت فکری که سید جمال در مصر آغاز کرده بود، استمرار و توسعه آن توسط شاگردانش امواجی از پویایی و تحرک را در حوزه اندیشه و عمل اجتماعی فراهم آورد که یکی از مهمترین آن پیدایش نهضت اخوانالمسلمین در سال 1928 میلادی در مصر بود. این سازمان در شرایطی که مصر از نظر سیاسی، اجتماعی، دینی و اقتصادی در وضعیت بحرانی قرار داشت، توسط “حسن البنا” در شهر اسماعیله مصر تشکیل شد. که از درون آن برخی گروههای اسلامی معاصر به وجود آمد. حسن البناء اسلامگرایی را با حماسه و نگاه فراگیر و استعمارستیز سید جمال به هم آمیخت و تلاش کرد نقص سید جمال را در بسیج تودههای مسلمانان جبران نماید. (گیلانی، 26:1380)
از نظر حسن البناء، غرب پیشرفته در علم و تکنولوژی، علیرغم تهیه اسباب ثروت و ترقی مردم و افزایش قدرت دولتها، نتوانسته است امنیت و آرامش شهروندان خود را فراهم سازد.
مادی گرایی، تمدن غرب را به انحطاط فرو برده است و در دوران معاصر، غرب با چنین رویکردی به سوی ما آمده است. البناء یکی از خطرات این تمدن را برای جهان اسلام، سکولاریسم میداند. او تلاش کرد خواص جامعه اسلامی را از این فریب که غربیها درست کردهاند برحذر دارد که جدایی دین از سیاست و جامعه، عامل اصلی پیشرفت غرب بوده است، زیرا دین و کلیسایی که غربیها از آن جدا شدهاند، غیر از اسلام و رجال دین است، همچنین او معتقد بود که حکومت اسلامی از ضروریات و اصول دین محسوب میشود و یک فرع فقهی نیست، زیرا اولاً قرآن بر اجرای احکام الهی فرمان داده و این که برقراری احکام الهی جز با استقرار حکومت اسلامی ممکن نیست. (آقا جانی، 1388: 17)
علیرغم تلاش حسن البناء در احیا روش و برنامه سید جمالالدین و ایجاد حزبی اسلامی و انقلابی، از فعالیت عمده و عمومی سیاسی آنها مانند: شرکت در انتخابات ممانعت به عمل آمد و رهبران برجسته آن دستگیر شدند و نخستینبار در سال 1948 میلادی به اتهام کشته شدن نخست وزیر مصر، محمود نقراشی، و نیز توطئه برانداختن ملک فاروق، این گروه منحل گردید. در دوره ژنرال نجیب در سال 1954 میلادی دوباره منحل شد، اتهام کشتن جمال عبدالناصر بهانه دیگری شد، تا بار دیگر فعالیتهای گروه محدود شود.Fattah,2009 :2) ) با دستگیری اعضای اخوان، جریانهای اسلامی جدیدی به وجود آمد که “معالم فی طریق” جریان سید قطب، نماد اسلام سیاسی در مقابل حکومتهای لائیک و سکولار بوده و بخش قابل توجهی از اهداف جریان بیداری اسلامی از زمان سید جمال را تعقیب میکرد و نتیجه این جریان به محور الهیات، حکومت خدا، اجراء شریعت و حدود الهی منتهی شد، جریانی که جامعه را در تقابل بین اسلام و جاهلیت، ایمان و کفر، خدا و طاغوت میدید و چارهای جز جنگ با جاهلیت، کفر و طاغوت نداشت، به نظر سید قطب پایه سیاست در اسلام، عدالت است و هرگاه این معادله برهم خورد و رضایت عامه فرو بریزد، اطاعت مردم از حاکم به خودی خود لغو میشود، در غیر این صورت، مردم باید از حاکم عادل حمایت و اطاعت کرده و حاکم نیز اصل مشورت از مردم و نخبگان را اجرایی نماید. خلاصه نظر او درباره ضرورت قیام علیه ظلم را در این سخنان او میتوان جستجو کرد. (سید قطب، 1374: 98)
اخوانالمسلمین برای رسیدن به اهدافی مانند زنده ماندن شعائر اسلامی، برافکندن سلطه اجانب و برقراری حکومت اسلامی در جبهههای مختلف فرهنگی، نظامی و سیاسی به مبارزه پرداخت و در این راه، چندین بار به دست حکومت ملک فاروق منحل و شمار زیادی از اعضای آن دستگیر و اعدام شدند. با ترور حسن البنا، به تدریج تحولی در جنبش اخوانالمسلمین صورت گرفت. این تحول عبارت بود از جایگزینی راههای مسالمتآمیز، به جای مبارزه مسلحانه علیه رژیم و سلطه بیگانگان. (انصاری، 687:1390)
حسن البناء بنیانگذار اخوانالمسلمین مصر مینویسد: “در پی جنگ گذشته و در دورانی که در قاهره بودم موج لاابالیگری به نام آزادی عقل در نظریات و افکار برخی از مردم شدت یافت و سپس در رفتار و اخلاق آنها به عنوان آزادی شخصی متجلی گردید. این یک موج الحادی و بیبندوباری بسیار قوی بود که هیچ چیز در برابر آن مقاومت نداشت و اوضاع و احوال و حوادث روزگار باعث تقویت آن میشد.” (حسنالبناء،65:1366). از نظر حسن البناء اصول اساسی سازمان اخوان به صورت خلاصه چنین اعلام شده است: “جنبشی است سلفی، شیوهای است بنیادگرا، حقیقتی است صوفیانه، نهادی است سیاسی، گروهی است پهلوانی، انجمنی است فرهنگی و علمی، شرکتی است اقتصادی و اندیشهای است اجتماعی.” (آقا جانی، 103:1389) این جملات اشاره به ابعاد گسترده این نهضت در راستای شمول و وسعت مکتب اسلام دارد. در رویکرد اصلاحی اخوان، دو جهتگیری کلی وجود دارد: نخست، آزادی از استعمار و به دست آوردن استقلال سیاسی و دوم، بازسازی اساسی امت که در این مرحله دو راه پیش روی ما گشوده است: یکی، اسلام و مدنیت اسلامی است و دیگری راه غرب؛ که باید راه اسلام را برگزید. دعوت اخوانالمسلمین به اسلام همانند اسلام فراگیر و گسترده است. اخوانیها معتقد بودند که اسلام برای تنظیم همه شئونات حیات دنیوی و اخروی انسانهاست. (همان: 104)
در بین احزاب سیاسی مصر به جز حزب الوفد؛ که سابقه صد ساله دارد اخوانالمسلمین نزدیک نود سال است که در صحنه سیاسی مصر شرکت دارد. اصولا اخوانالمسلمین آغازگر حوادث اخیر نبود و میدانیم که هیچکدام از گروههای رسمی مصر نقش چندانی در سازماندهی این جنبش نداشتند. زیرا احزب سیاسی مصر از اخوانالمسلمین گرفته تا دیگران رویکردی میانهرو و محافظهکار داشته و نسبت به تغییر و تحولات خیلی محتاط بوده و از اینرو از ابتدا نیز با تحولات با احتیاط برخورد میکردند. علاوه بر این از میان گروههای سیاسی، درواقع، اخوان محافظهکارتر نیز رفتار نمود، آنچنان که در وقایع 25 ژانویه – شروع اعتراضات – اخوان مخالف بوده و شرکت ننمود. این امر نشان دهنده درجه احتیاط و محافظهکاری اخوان بود. به طور کلی این جنبش در شرایط بحرانی محافظهکار شده و در شرایط آرام به سمت اعتدال و میانهروی پیش میروند. البته این امر به خاطر احتمال تشدید فشارها بر اخوان است. دنیای خارج به خصوص کشورهای غربی، دولتهای منطقهای و همچنین نیروهای سیاسی مخالف، از وجود اخوان به عنوان یک نیروی انحصارگر استفاده میکنند و چنین تبلیغ میکنند که اگر اوضاع سیاسی متلاطم شود، اخوان قدرت کشور را قبضه کرده و یک نابهنجار را ایجاد خواهد کرد. چنین روندی سبب شده که نیروهای اسلامگرا همیشه در معرض دید باشند. به این ترتیب اخوان تحت همین فضا، سعی نمود محتاط پیش رفته و خودش را درگیر نکند. این جنبش بعد از روزهای اول اعتراضات، اعلام موضع کرد و از این قضایا حمایت نمود.
اما لازم است به این نکته توجه شود که این بحث که اصولا اخوان به طور رسمی در سازماندهی جنبش نقشی نداشته است، بدین معنی نیست که جوانان هوادار اخوان در ماجرا نقشی نداشتهاند. بلکه منظور این است که اصولا اخوانالمسلمین و بعضی نیروهای سیاسی مصر با حرکتهای رادیکال موافق نیستند و این یکی از ویژگیهای نیروهای سیاسی خاورمیانهای جهان عرب میباشد که دلشان میخواهد به طور تدریجی پیش بروند. (سایت افران، 1389) درواقع نمیتوان تاثیر تحرکات و عملکرد اخوان را در دگرگونیهای منتهی به سقوط مبارک نادیده گرفت، زیرا همچنان که همه چهرهها و بازیگران به درستی اشاره میکنند، اخوانالمسلمین سازمانیترین نیروی اپوزیسیون مصر بود و طبیعی است که در چنین تحولی، نقشی در خور ایفا کند. جنبش اخوانالمسلمین مصر توانست با بهرهگیری از تجارب سودمند گذشته، سازماندهی اعضای و نفوذ معنوی – کاریزماتیک – در لایههای مختلف اقشار جامعه، تشکیلاتی و منسجم عمل کردن، از یک سو و تاثیر عناصر ذهنی – عینی فوق الذکر از سوی دیگر، افکار عمومی قسمت اعظمی