تحقیق رایگان با موضوع جهان اسلام، افغانستان، وحدت جهان اسلام

در این بخش از جهان منجر شود. در ترکیه، الجزایر و سایر کشورهای اسلامی، تنها بانگی که امروز بلند میشود ندای اسلام است و در فلسطین اشغالی، انتفاضه، امان را از صهیونیسم و امپریالیسم گرفته است. بنابراین باید گفت: اگر آمریکا امروز به فکر تداوم اشغال عراق است، هدف واقعیاش ضربه زدن به بیداری و آگاهی اسلامی است. در واقع، مسلمانها بیدار شدهاند و بر پایه سه اصل مهم، کار بزرگ خویش آغاز کردهاند: یکی، “بازگشت به اسلام ناب” که همین اسلام، در دورههای اولیه اسلامی توانست بر قدرتهای بزرگ آن زمان غلبه کند، دوم، “وحدت جهان اسلام” است که امپریالیسم و استعمار، سالیان دراز سعی کرد با تکیه براصولی چون تفرقه بینداز و حکومت کن، بین فرقههای مختلف اسلامی فاصله بیشتر بیندازد. سوم، “استکبارستیزی” و مقابله با کفر و الحاد و طاغوت و طاغوتیان زمان است. این حرکت یقینا به پیروزی اسلام و شکست استکبار ختم خواهد شد. (همان،201 و 208)
3 ـ 3: تاریخچه شکلگیری جنبشهای اسلامی
با توجه به کمال و جامعیت دین مقدس اسلامی، کشورهای اسلامی، معمولا فرهنگ، اقتصاد، روابط اجتماعی و غیره خود را برمبنای آموزههای اسلامی بنیان مینهند، بیداری اسلامی نیز یکی از مجموعه باورهایی است که در فرازهای مختلف تاریخ، به شیوههای مختلف به منصه ظهور رسیده است. کشورهای اسلامی، جنبشها، نهضتها و تحولاتی را درخاطره دارند که نقطه عطف آن قرن نوزدهم میلادی است که ضعف استراتژیکی حاکمیت اسلامی رخ نمود و بسیاری از کشورهای اسلامی به اشغال استعمارگران درآمد. شروع شکلگیری جنبشهای اسلامی، با آغاز استعمارگری اروپا و رقابت قدرتهای اروپایی در کسب مستعمرات همزمان است و به نوعی میتوان آن را پاسخی به استعمار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اروپا دانست. استاد شهید مطهری در کتاب نهضتهای اسلامی در صد سال اخیر در این خصوص مینویسد: از حدود نیمه دوم قرن سیزدهم اسلامی و نوزدهم مسیحی به بعد، یک جنبش اصلاحی در جهان اسلام آغاز شده است. برخی دیگر صاحب نظران، حمله ناپلئون به مصر در سال 1798 یعنی در آستانه ورود به قرن هیجدهم را به عنوان منطقه آغازین رویارویی جدید مسلمانان و غرب پس از جنگهای صلیبی و تحولات عمیق فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در کشورهای غربی میدانند که در پیدایش نهضتهای اسلامی معاصر تأثیر به سزایی داشته است (سید نجار،1:1374)
به تعبیری دیگر، میتوان گفت که حمله ناپلئون بناپارت در واقع، عامل مهمی در بیداری اسلامی به شمار میآید، به گونهای که در این واقعه، خلافت اسلامی تدریجا ضمن از دست دادن سرزمینهای مسیحینشین، بسیاری از مناطق مسلماننشین تحت کنترل خود را هم از دست داد. (اشغال الجزایر از سوی فرانسه در 1830، اشغال تونس از سوی فرانسه در 1881، حمله انگلستان به مصر در 1882 و اشغال آن، اشغال مراکش از سوی فرانسه در 13-1912 و اشغال لیبی توسط ایتالیا در 1912، جدا شدن مناطق مسیحینشین امپراتوری عثمانی اعم از صربستان، مونتنگرو، رومانی، یونان و بلغارستان در جریان جنگهای بالکان در فاصله 1856ـ1841) ریشههای بیداری اسلامی از این مقطع آغاز شده و به صورت باورها، گرایشها، خیزشها، و تحولاتی گروهی و فردی در فراز و فرود تاریخ به وقوع پیوسته است. البته موفقیت و عدم موفقیت آن؛ بستگی به نوع رهبری، ژرفای بیداری، شرایط سیاسی، و اجتماعی و همراهی تودهها و عوامل دیگری از این قبیل داشته است.
این جنبشها شامل ایران، مصر، سوریه، لبنان، شمال آفریقا، ترکیه، افغانستان و هندوستان میشود. در این کشورها کموبیش مدعیان اصلاح پیدا شده و اندیشههای اصلاحی عرضه کردهاند. این جنبشها به دنبال رکودی چند قرنی شکل گرفت و تا اندازهای عکسالعمل هجوم استعمار سیاسی در جهان اسلام به شمار میرود. (مطهری،1376: 17)
در واقع حرکت اسلامی معاصر، پاسخی به استعمار غرب و استیلای همه جانبه بیگانگان بر امور مسلمانان بود؛ به سخن دیگر، عامل بیرونی در پیدایش نهضتهای اسلامی و بیداری مسلمانان، به دنبال تحولاتی که در غرب تحت عنوان رنسانس انقلابهای سیاسی و اجتماعی و انقلاب صنعتی رخ داد و صورت گرفت؛ هر چند که برای دفاع از یک یا چند کشور اسلامی بود. جنبش سندسی در سال 1837 به عنوان نمونهای از چنین نهضتهایی، در واکنش نسبت به هجوم استعمار غربی شکل گرفت و از توان بالای سیاسی – نظامی برخوردار بود و بیش از یک قرن، در مقابل انگلستان، فرانسه و ایتالیا با رهبران بزرگش، چون عمر مختار به مبارزه پرداخت. همچنین میتوان به جنبش مسلمانان سودان در سال 1881 اشاره کرد که با رهبری مهدی سودانی، به مقابله با فزونخواهیهای انگلستان در مصر و سودان پرداختند و در آغاز قرن بیستم نیز در ایران چنین حرکتهایی از سوی علی دلواری، میرزا کوچک خان و غیره در ابعاد محدودتری اتفاق افتاد.
اوج جنبشهای اسلامی در جریان انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد، انقلاب اسلامی ایران بر اساس مبانی عقیدتی خود نوعی واکنش خشمگینانه نسبت به اوضاع موجود نشان داد و نارضایتی خود را از نظم کنونی و جایگاه اسلام در دوران معاصر به منصه ظهور گذاشت. از طرف دیگر با طرح عقاید روشنگرانه، نارضایتی خود را نسبت به استراتژی دیگر جنبشهای اسلامی برای رسیدن به اسلام ایدهآل ابراز نمود، بر این اساس از یک طرف، خواهان افزایش توان مبارزاتی و تغییر الگوی عمل بود و از طرف دیگر، آلترناتیو مناسبی برای رهایی از وضع موجود و ایجاد وضع مطلوب داشت. روش حرکت اسلامی در ایران تبدیل نیروهای بالقوه به حالت بالفعل و بسیج اندیشههای ذخیره شده در درون ملتهای اسلامی بود. انجام این کار بر اساس نوعی مدیریت همه جانبه با توان حرکتی بسیار بالا و به مراتب سریعتر از سایر جنبشهای اسلامی بود. این حرکت اسلامی به عنوان الگویی برای ترفندهای ایدئولوژیک سایر ملل اسلامی مورد توجه قرار گرفت و باعث شد که آنها، تحولی عمیق در راهبرد با شیوه عمل و چگونگی تعیین اهداف خود ایجاد نمایند. (Abbooshi, 1970: 10).
پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 و حمله به برجهای دوقلو ایالات متحده آمریکا، غرب به طور آشکارتری راهبرد اسلامستیزی خود را در خاورمیانه و شمال آفریقا دنبال نمود. ایجاد جو بدبینی و سوءظن نسبت به شهروندان مسلمان در سراسر جهان و توهین به مقدسات از طریق چاپ کاریکاتور، سخنرانی، مقالات، تولید برنامه و فیلمهای ضد اسلامی و هراس از دین مبین اسلام، از روشهای غرب در این دوران بود. با اعلان جنگ آمریکا علیه دو کشور مسلمان به بهانه مبارزه با تروریسم دور تازهای از اسلامستیزی و اسلامهراسی در غرب آغاز شد که همراه با طرح خاورمیانه بزرگ در جهت پیشبرد منافع غرب، باعث بالا رفتن سطح آگاهیها در خاورمیانه و شمال آفریقا از اهداف غرب شد، این عامل در کنار استبداد حکام عرب، سبب نوعی خودآگاهی در اندیشه سیاسی اسلامی ملل مسلمان منطقه شد که با اندیشه سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی به دنبال آزادی، دمکراسی، عدالت، رفاه اقتصادی در چارچوب پرداختن به عقاید اسلامی در حکومت و بازیابی هویت و تمدن اسلامی خویش هستند و قیام مردم مسلمان منطقه علیه دیکتاتورهای عرب از پیامدهای آن میباشد. (Ryan, 2004: 31-33)
آنچه که در این جنبشها، حایز اهمیت است، اولا تغییر جهت پیکان عامه مردم است، تاکنون بنابر قاعده در امور فقهی و دینی، همواره این عالمان دینی هستند که مسیر و هدف را تعیین میکنند و مردمان پیروی مینمایند. مورد دوم اینکه، اندیشه و ادبیات سیاسی در جوامع مسلمان منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در میان مردمان اهل تسنن، از رویکرد “امنیت محور” و قبول نظریه استیلا و تسلیم، به رویکرد “عدالت محور” و “آزادی محور” تغییر یافته است. این تغییر رویکرد فقهی را پیش از این در مواضع تنها معدودی از فعالان دینی در یک صد ساله گذشته مانند ابوالاعلی مودودی، سید قطب و شاه ولی ا… دهلوی شاهد بودیم. آنچه که از رویه نهضتهای اصلاحی در یک صد سال اخیر در منطقه دانسته میشود، اصلاحات تدریجی و اجتماعی بوده است. در واقع اگر استثنائات را از این جمع خارج کنیم، منطق فقه سیاسی نهضتهای اصلاحی یک سده اخیر با منطق کلی فقه اهل سنت در تعارض نبوده است، این در حالیست که در وضعیت کنونی مشاهده میشود که جوانان جهان اهل سنت از منطق پیشین روی برگردانده و بر قیام علیه ظالم و برقراری حکومت عدل تاکید میکنند. (Lewis, 2009: 40)
3 ـ 4: اهداف مشترک جنبشهای اسلامی
جنبشهای اسلامگرا اگر چه دارای اختلافات زیادی در روشها و برنامههای کاری خود هستند که ناشی از وجود تفاوت در مذهب، اهداف، منافع، محیط تاریخی و جغرافیایی است؛ اما دارای اهداف کلی و مشترکی هستند که میتوان آنها را به شرح ذیل بیان کرد:
1 ـ جنبشهای اسلامی، اسلام را کاملترین راه زندگی دانسته، در پی احیا، گسترش و پیاده ساختن دستورات اسلامی در عرصه زندگی مسلمانان و حتی غیرمسلمانان هستند.
2 ـ جنبشهای اسلامی، تحقق عملی اسلام در متن زندگی مردمی و اجتماعی مسلمانان را در گرو به دست گرفتن قدرت سیاسی و تشکیل حکومت اسلامی و زدودن مظاهر جهل، ظلم، شرک و کفر از زندگی آنها میدانند.
3 ـ جنبشهای اسلامی، غربگرایی را امری مطرود دانسته، پذیرش بی چون و چرایی دنیای غرب، با مدلهای غیرمذهبی را عامل بیماریهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی جوامع مسلمان میدانند.
4 ـ جنبشهای اسلامی، سعادت بشر و تضمین موفقیت و قدرتمندی مسلمانان را در بازگشت به اسلام میدانند که در مقابل کاپیتالیسم و مارکسیسم قرار دارد و نظامی الهی است.
5 ـ جهاد، انقلاب و شهادت وظیفهای همگانی برای مسلمانان در مقابل همه دشمنان اسلام است که در بازگرداندن و اقتدار مسلمانان و رفع سلطه و ظلم داخلی و خارجی از جوامع اسلامی تأثیر به سزایی دارد. لازم به ذکر است که فرقه انگلیسی وهابیت و فرزندان خائن به اسلام آن، یعنی القاعده در عراق و افغانستان، همسان و شاید بیش از ایستادگی در مقابل امریکا به مبارزه با شیعیان میپردازند که عامل جلوگیری از وحدت مسلمانان است.
6 ـ نظام حاکم بر دنیا نظامی ظالمانه بوده، نهضتهای اسلامی بر این باورند که وضعیت امروز جهان به یک بازنگری و ارزیابی منطقی نیاز دارد. قرن بیستم شاهد کشمکشهای نظامی گوناگون برای سلطه بر جهان و علیه یکی بر دیگری بوده، ایدئولوژیهای این نظامها، انسان را به سمت زندگی جنگل سوق داده است. در نتیجه بازگشت به دوران جاهلیت، با بهرهگیری از ابزارهایی پیشرفته آغاز شده و اکنون (منطق جنگل) بر جهان حاکم است. (احمدالموصلی، 12:1376)
7 ـ جنبشهای اسلامی در سطوح ملی، خواستار عدالت اقتصادی، رفاه عمومی، مشارکت سیاسی، حکومت مردمی و برچیده شدن مظاهر فساد و فحشا از جوامع خود بودهاند و در این راستا، با حکومتهای مستبد و نامشروع و حامیان خارجی آنها به مبارزه پرداختهاند.
8 ـ امریکا و اسرائیل از دیدگاه مسلمانان و جنبشهای اسلامی، بزرگترین دشمنان جوامع اسلامی به شمار میروند و در این راستا، بیشترین رویاروییهای نهضتهای اسلامی با آنها صورت گرفته است.
9 ـ جنبشهای اسلامی، شیوههای مسالمتآمیز مبارزاتی در داخل و خارج از جوامع اسلامی را ترجیح میدهند؛ ولی به دلیل برداشتهای امنیتی و تهدیدآمیز از جنبشها، از سوی قدرتهای بزرگ و تمسک آنها به سرکوب جنبشهای اسلامی، به منظور جلوگیری از تکرار تجربه انقلاب اسلامی ایران، لاجرم آنها را به سوی روشهای غیرمسالمتآمیز سوق داده است.
به طور کلی نهضتهای اسلامی شامل سازمانها و گروههای متفاوتی در کشورهای اسلامی و غیراسلامی است که ارتباط سازمان یافته تنگاتنگی با یکدیگر ندارند؛ هر چند ممکن است بعضی آنها روابط و مراوداتی با یکدیگر داشته