سندرم های روانپزشکی در بیماران سرطانی

سندرم های روانپزشکی در بیماران سرطانی:
مطالعه ای وسیع از بیماران سرطانی در یک جمعیت از بیماران بستری و سرپایی، وقوع 51 درصد اختلالات روانپزشکی را در آنها گزارش کرده اند. بزرگترین گروه تشخیص، اختلالات انطباقی (68 درصد) و پس افسردگی اساسی (13 درصد) و دلیریوم (8 درصد) بوده اند. مطالعات دیگر فقط بر اساس جمعیت بستری، وقوع بالای اختلال افسردگی اساسی (تا 24 درصد) را گزارش داد. وقوع مواردی شبیه؛ فوق (25 درصد) در بیماران بستری جراحی زنان و در بیماران مبتلا به سرطان سر و گردن (40 – 35 درصد) یافت شده بود. گزارش شده است که سرطان پانگراس همراه با وقوع بالای افسردگی است.
اختلالات انطباقی: اختلالات انطباقی با خلق افسرده، اضطراب، و خلق افسرده ومضطرب، بزرگترین گروه تشخیص در بیماران سرطانی بوده اند.
اختلال افسردگی اساسی: علائم افسردگی در بیماران سرطانی ممکن است وقوع همزمان علامتی از یک اختلال روانی، یا یک واکنش عملکردی باشد. احساس بی ارزشی گناه مفرط در بیماران سرطانی شایع، ولی خفیف و گذرا هستند. و بیماران اعتماد به نفس خود را از دست نخواهند داد. گرچه افکار عود کننده مرگ در بیماران سرطانی شایع هستند، ولی شدت بیمار گونه و تمایل به مرگ را که مشخصه بیماران افسرده است ندارند.
خودکشی: افکار و آرزوهای انتحاری در بیماران سرطانی مکرر است. و خودکشی در میان بیماران سرطانی دو برابر در آمار خودکشی جمعیت کلی است. عوامل مستعد کنندهی خودکشی در بیماران سرطانی، علاوه بر سایر عوامل خطر در سایر موارد، احتمال خودکشی، عبارتند از: افسردگی و ناامیدی، درد خوب کنترل نشده، دلیریوم خفیف و مهارگسستگی، احتمال عدم کنترل.
اختلالات اضطرابی: اضطراب یک علامت عمومی در بیماران سرطانی است که می تواند جزئی از پاسخ طبیعی به استرس، یک واکنش انطباقی یاجزئی از دلیریوم و سندرم های افسردگی اساسی باشد. این اختلال به صورت یک اختلال اضطرابی شکوفان[1] نادر است. و معمولاً نمایانگر تشدید یا عود اختلال قبلی است. این اختلال ممکن است به صورت اختلال هراس یا اختلال استرس پس از سانحه بروز کند. بعضی داروها که به طور شایع در بیماران سرطانی یافت میشود می توانند ایجاد کنند از جمله گشاد کننده های برونشی که در سرطان ریه مصرف می شونداستروئیدها، اینترفرون و آنتی پسیکو تیکها.
– سندرم های روانپزشکی و محل تومور:
سرطانهای سیستم عصبی مرکزی عامل 3 درصد مرگها در همه بیماران سرطانی و عامل 20 درصد تومورهای اصفال و دومین تومور شایع در بچههای زیر 15 سال هستند. علائم روانپزشکی تقریباً در همه بیماران مبتلا به تومورهای فوق چادرینهای[2] تظاهر میکنند. و به عنوان تظاهرکننده اولیه در 25 درصد بیماران هستند.
بعضی از تومورهای نخاع در ابتدا به عنوان واکنشهای تبدیلی تشخیص داده شده بودند. علائم شامل تغییرات شخصی و اختلالات خلقی و اضطرابی است.
سرطانهای متاستاتیک: متاستازهای مغز، شایعترین عوارض متاستاتیک سرطان سیستمیک هستندکه در 30- 20 درصد بیماران رخ میدهند. علائم روانپزشکی که با درمان سرطان ایجاد میشوند:
اشعه درمانی و اکثر دارهای مصرفی سرطان عوارض جانبی دارند. بیماران ممکن است در مورد عوارض جانبی ناراحت شوند و متقاعد شوند که داروها و عوارض آنها باعث پیشرفت بیماری میشوند و در مورد ماهیت درمان دچار افسردگی شوند.
– اشعه درمانی:
انسفالوپاتی ناشی از اشعه، شایعترین عارضه عصبی درمانی در اشعه درمانی است. سردرد، خواب آلودگی، تغییرات شخصیتی، علایم موضعی عصبی، اختلال عملکرد شناختی از علایم آنها میباشند. افراد سالمند و افراد خیلی جوان بیشتر از جمعیت کلی تأثیرپذیرند. نقص حافظه کوتاه مدت همانند کاهش در بهرههوشی در درازمدت (تا 25 درجه) مشاهده شده است. حتی در حضور بهرههوشی طبیعی، مسائل عصبی روانشناختی و ناتوانیهای یادگیری تأکید شده اند.
اشعهدرمانی میتواند همراه با سطح بالای دیسترس روانشناختی باشد، تهوع و استفراغ و خستگی میتواند منجر به ترس، اضطراب، افسردگی و حملات افسردگی اساسی (در بعضی موارد) شود.
– شیمی درمانی:
اختلالات روانپزشکی مکرر و متفاوت همراه با مصرف داروهای مختلف برای درمان سرطانها دیده شده است. عوامل شیمی درمانی ممکن است به طور مستقیم از طریق نابهنجاری متابولیک یا سایر شکستهای عضوی یا با مسمومیت مستقیم سیستم عصبی مرکزی، مسائل روانپزشکی ایجاد کنند. تغییرات خلق، تغییرات شخصیتی و تغییرات شناختی ظرفیت در ابتدا بارز هستند و سپس ماهیت آسیب رساننده به نفر این داروها آشکار میشود. اغلب سندرومها برگشت پذیر هستند و در صورتی که شیمی درمانی متوقف شود خودبهخود بهبود مییابد.
– زندگی پس از درمان سرطان:
بررسی کیفیت زندگی پس از درمان موفقیتآمیز سرطان را شانس زنده ماندن فرد میگویند. میزان بهبود بعد از درمان به عواملی چون سن، ژنتیک، نحوه زندگی فرد بستگی دارد. بهبود کامل هنگامی صورت میگیرد که تمام علائم از میان رفتهباشد و هیچ مدرکی دال بر وجود سلولهای سرطانی در بدن وجود نداشتهباشد. اگر سرطان پس از 5 سال عود مجدد نداشته باشد، درمان بیماری بالاست.
درمان سرطان اغلب باعث تغییراتی در بدن میشود که ممکن است موجب مشکلات روحی گردد. به عنوان مثال برداشتن پستان به دنبال درمان سرطان میتواند زنان را از لحاظ برخوردهای اجتماعی منزوی کرده و بهداشت روانی آنان را پائین آورد.
– تأثیر دین و نظام ارزشها در بهداشتروانی:
در مورد تأثیر اعتقادات دینی بر بهداشتروانی از گذشته با کنون بحثهای بسیاری صورت گرفته است. از طرفی روانپزشکی چون فروید اعتقادات دینی را یک اختلال نوروتیک تلقی کرد و دین باوری را نه تنها مؤثر بر سلامتروانی افراد ندانسته بلکه برعکس، مخاطرهآمیز برای بهداشتروانی دانسته است.(شهیدی، شهریار- 1381)
علیرغم وجود نظرات متضاد در این زمینه، از مجموعه پژوهشهای ارائه شده در زمینه بهداشتروانی به نظر میرسد که احتمالاً اعتقاد الهی به عنوان یک عامل در سلامتروانی و گاه در سیستمهای اعتقادی خاص در عدم سلامتروانی مطرح شدهاست.
در این زمینه میدان پژوهش باز است و شایسته است که تحقیقات میدانی و کنترل شده انجام گیرد. ذیلاً به چند پژوهش انجام شده در کشورمان به طور خلاصه اشاره میشود:
- سازگاریروانی و مذهبی بودن: رابطه میان مذهبی بودن و سازگاریروانی کراراً مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفته است. در بیشتر این تحقیقات بین مذهبی بودن و سازگاریروانی فرد ارتباط و همبستگی مثبت و در پارهای از آنها رابطه ابعاد منفی به دست آمدهاست.
- استفاده از رواندرمانی مذهبی برای بیماران مبتلا به اختلال افسردگی و اضطراب: پژوهشهای انجامشده روی افرادی که بیماریهای سخت جسمانی داشتهاند و در کنار آن اعتقادات مذهبی راسخ داشتند، نشان دادهاست که این دسته از افراد در مواجهه با انواع مشکلات، درجات کمتری از اضطراب و افسردگی را نشان میدهند. از سوی دیگر این پژوهشها نشان دادهاست که وقتی رواندرمانی مذهبی برای بیماران مبتلا به افسردگی و اضطراب همراه دارودرمانی اعمال میگردد این افراد بهبود سریعتر پیدا میکنند (آلوارد و همکاران 1955، اظهرو وارمه 1955، وارومهارپ 1994). این یافتهها لزوم توجه به بعد معنوی بیماران و بهرهبرداری از اعتقادات مذهبی آنان را به عنوان یک پتانسیل مثبتدرمانی مطرح مینماید. از این رو توجه به انجام تحقیقات بیشتر در زمینه نقش اعتقادات مذهبی در اپیدمیولوژی بیماریهای روانی و درمان آنها میبایست در فعالیتهای آکادمیک بیشتر مطرح گردد (کاکس، 1994) با توجه به مطالب ارائه شده به نظر میرسد تحقیقات میدانی گستردهتر در مورد ارتباط میان اعتقادات مذهبی و سلامتروانی ضروری است و شایسته است که مراکز علمی در این زمینه توجه بیشتر بنمایند.